قلب یخ زده

عاشقانه

قلب یخ زده

عاشقانه

قطعه ای از سهراب سپهری

وسیع باش و تنها و سر بزیرو سخت

سهراب خدای را از طبیعت حس می کند

خدایی که در این نزدیکی است

لای این شب بو ها

پای آن کاج بلند

روی آگاهی آب

روی قانون گیاه.

سهراب تنهاست اما تنهایی که، در جستجوی گرمی و پرتو افشانی و خورشید است  یک صبح بهاری با سبزه های تازه و پرتوی خورشید از لابه لای ابرهای بارانی او را به رقص وا می دارد